کتاب

«جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند»؛ قصه‌ای از تنهایی، طبیعت و عشق

lazy

کتابی متفاوت از همه‌ی عاشقانه‌ها؛ “جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند” و دختری به‌نام کیا

در میان مرداب‌های مرموز و زیبا، دختری زندگی می‌کند که همه‌ی جهان به او پشت کرده‌اند. دختری که طبیعت تنها دوست و معلمش شده. اما حتی در چنین انزوایی، عشق مثل نور، از لابه‌لای برگ‌ها راه خودش را پیدا می‌کند…

داستان از کجاست؟

کیا – یا همون “دختر مرداب” – در کودکی توسط خانواده‌اش ترک می‌شود و تنها در حاشیه‌ی جنگل و باتلاق بزرگ می‌مونه. اون یاد می‌گیره از طبیعت غذا پیدا کنه، پرنده‌ها رو بشناسه، و با موج‌ها حرف بزنه.
اما سال‌ها بعد، وقتی جسد پسری به نام “چیس” پیدا می‌شه، انگشت اتهام به سمت کیا می‌ره. حالا باید فهمید کیا یه قاتله؟ یا فقط یه دختر تنها که جامعه هیچ‌وقت نفهمیدش؟

چرا این کتاب انقدر خاصه؟

چون ترکیبیه از داستان عاشقانه، معمای جنایی، و طبیعت‌نگاری شاعرانه

چون شخصیت کیا یکی از قوی‌ترین شخصیت‌های زن توی ادبیاته: آسیب‌دیده، اما شکست‌ناپذیر

و چون عشق توی این کتاب، مثل باد، آروم و دردناکه؛ نه به چشم میاد، نه فراموش می‌شه

بخشی از متن کتاب (ترجمه‌ی آزاد):

> “اگه همیشه تنها بودی، یاد می‌گیری تنها راه دوست داشتن اینه که هیچ‌کس رو کامل نداشته باشی.”

برای چه کسانی مناسب است؟

اگه از کتاب‌های عاشقانه‌ی واقعی و پرمعنا خوشت میاد

اگه دلت می‌خواد یه داستان قوی، شاعرانه، و متفاوت بخونی

و اگه دختر تنها در برابر جهان برات جذابه، کیا منتظرته

اقتباس سینمایی

در سال ۲۰۲۲ فیلمی براساس این کتاب ساخته شد که تحسین زیادی برانگیخت. اما باور کن کتابش، هزار برابر عمیق‌تر و تأثیرگذارتره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *