کتاب ماجراهای ریکی پرنده 1 ( راز لاله ی سیاه )
کتاب ماجراهای ریکی پرنده 1 ( راز لاله ی سیاه ) قیمت اصلی: ۱۴۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۱۲۶,۰۰۰ تومان.
بازگشت به محصولات
کتاب ماجراهای ریکی‌پرنده 2 (فیل زیرخاکی)
کتاب ماجراهای ریکی‌پرنده 2 (فیل زیرخاکی) قیمت اصلی: ۱۸۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۱۶۶,۵۰۰ تومان.

مجموعه کتاب هزار و یک شب (3 جلدی)

179 نفر در حال مشاهده محصول هستند

1 در انبار

1 در انبار

قیمت محصول:​

قیمت اصلی: ۶۱۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۵۴۹,۰۰۰ تومان.

ارسال رایگان برای سفارش های بالای 900 هزار تومان

چنان چه جمع صورت حساب شما بالای 900 هزار تومان شود هزینه پست برای شما به صورت رایگان محاسبه خواهد شد.

مجموعه کتاب هزار و یک شب (3 جلدی)

شاه یونان که مدت هاست از بیماری برص رنج می برد، تمامی طبیبان را از سرزمین های دور و نزدیک فرا می خواند تا او را درمان کنند، اما هیچ یک از آن ها موفق به این کار نمی شوند. تا اینکه روزی طبیبی به نام رویان پا به شهر می گذارد و وقتی از بیماری پادشاه باخبر می شود، ادعا می کند می تواند او را درمان کند، اما مدتی بعد پادشاه که می ترسد روزی این حکیم بادانش مملکت را از چنگش بیرون بیاورد دستور قتل او را می دهد.

حکیم که سخت از کاری که انجام داده پشیمان است، به ترفندی پادشاه را از پا در می آورد و از مرگ نجات می یابد. بدون تردید شهریار با شنیدن این قصه از زبان شهرزاد، با شاه یونان هم ذات پنداری می کند. خود را با به وضوح در آینه ی این داستان تماشا می کند و به تمامی زوایای آن می اندیشد. با خود فکر می کند چطور شاه یونان مرتکب این حماقت می شود و این طور به کسی که او را از بیماری نجات داده، ظلم می کند.

این داستان و ده ها داستان دیگر که در هم تنیده شده اند، طی مدت سه سال شهریار را سخت به خود مشغول می کنند و در نهایت از او انسان دیگری می سازند؛ انسانی که دیگر هرگز لحظاتی را که به گوش دادن به این داستان های سپری کرده، فراموش نخواهد کرد.

بسیاری از صحنه ها را از یاد نخواهد برد و قطعا در سراسر زندگی اش به آنها فکر خواهد کرد. او بدون شک آموخته که برای بقای حکومتش احتیاج به کشتن انسان ها نیست. لازم نیست زنان مملکتش را بکشد تا آتش کینه ای را که در دل دارد فرو بنشاند. برای او حالا جان تک تک انسان های سرزمینش اهمیت دارد و می داند که هرگز نمی تواند با ظلم به مردم به حکومتش ادامه بدهد.

شهریار همه ی اینها را مرهون زنی است که او را به جهان قصه کشانده…

جلد اول: شاهزاده ی سنگی

«هفت صد سال اولی که در این خمره بودم، با خودم عهد کردم هرکس مرا آزاد کند، او را از مال دنیا بی نیاز کنم، اما هیچ کس مرا آزاد نکرد. در هفت صد سال دوم با خودم گفتم که هرکس مرا از این خمره بیرون بیاورد، او را صاحب تمام گنج های زمین میکنم. اما باز این اتفاق نیفتاد. در طول چهارصد سال بعد مدام به خودم میگفتم حالا دیگر هرکس مرا از اینجا رها کند، او را به هر شیوه ای که خودش تعیین کند، میکشم و قرعه به نام تو افتاد.»
بلند بلند خندید. گفت: «حالا دیگر آماده ی مرگ شو.»
صیاد شروع کرد به گریه کردن. باز از غول خواست او را نکشد. به او گفت که زن و سه فرزند دارد و آن ها بدون او حتی یک روز هم دوام نمی آورند. با این حال غول هیچ اعتنایی به حرف های او نکرد. به صدای بلند گفت: «دیگر یک کلمه هم نگو. من با خودم قرار گذاشته ام و هیچ چیز نمیتواند تصمیمم را عوض کند. فقط به من بگو چطور جانت را بگیرم.»

جلد دوم: ملکه ی مارها

خیلی از بازرگانان در میان جمع خواستند کنیز را بخرند، اما دختر به هیچ کدام راضی نشد. دست آخر صاحب کنیز رو کرد به دختر و گفت: «پس خودت یکی را انتخاب کن تا تورا به او بفروشم.»
کنیز به دقت به چهره ی آدم هایی که دور تا دورش را گرفته بودند نگاه کرد و یک دفعه چشمش به علی مجد الدین افتاد که گوشه ای ایستاده بود. یک آن احساس کرد قلبش به شدت به تپش افتاده، بی اختیار دستش را بلند کرد و انگشتش را به سمت او گرفت. گفت: «این همان مردی است که دلم میخواهد مرا بخرد.»
همه ی بازرگانان برگشتند و به علی نگاه کردند که با تعجب به کنیز خیره شده بود. زمرد گفت: «جز این مرد، هیچ کس را نمی خواهم.»
رو به صاحبش گفت: «تو قول دادی مرا به هرکس خودم خواستم، می فروشی.»

جلد سوم: اسب پرنده

ملکه زیر لب چیزی گفت و دست هایش را از هم باز کرد.ناگهان قامتش به اندازه ی کوهی بلند شد، دست هایش به بال های سیاه بزرگی تبدیل شدند و سرش به شکل اژدهایی درآمد. بدرباسم بی درنگ برگشت و شروع کرد به دویدن. از شهر خارج شد. داشت با تمام قدرت در بیابان می دوید که احساس کرد صدای بال های اژدها را می شنود. چند لحظه بعد اژدها مقابل او رو زمین نشست. بدرباسم برگشت و در جهت مخالف شروع کرد به دویدن که یک دفعه پنجه های بزرگ اژدها را دور بدنش احساس کرد. اژدها از حال رفت. وقتی چشم باز کرد، ملکه لاب را دید که مقابلش ایستاده، درست به همان شکلی که همیشه او را دیده بود. از جایش بلند شد و تازه آن وقت بود که فهمید در ایوان قصر عاج است. ملکه بلند بلند خندید. گفت: «فکر کرده ای میتوانی هر کاری بخواهی بکنی و بعد از دست من فرار کنی؟»

گروه سنی

جنس جلد

انتشارات

سال انتشار

سایز

گزیده و روایت:

سیامک گلشیری

0 دیدگاه
0
0
0
0
0

دیدگاهها

حذف فیلترها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.

محصولات پیشنهادی